در قفس بين من و بين كبوتر فرق نيست
شعله چون سر ميكشد يا خشك با تر فرق نيست
بين يك مرد زبون ياوه گوي جان پرست
وقت صلح و دوستي با صد دلاور فرق نيست
بيوفا و باوفا را گر به خواب افتد هوس
تا هوس طغيان كند يك بار ديگر فرق نيست
كام جو شور و هوس دارد كه كام تشنه را
بين آب جاري و آب سماور فرق نيست
رفته آزادي زكف، از وضع زندانم چه غم
جنس قير از آهن و پولاد يا زر فرق نيست
گفته باشم دل به درمان طبيبان دل مبند
زخم بر دل را مگو با رخم بر سر فرق نيست
آب و آتش، خار و گل، شهد روان و شوكران
بيوفا يار مرا با يار ديگر فرق نيست؟
نظرات شما عزیزان: